بررسی مفهوم قدرت در ارتباط با سوژه و حقیقت در اندیشه میشل فوکو

نام نویسنده (دانشجو):
محل دفاع: دانشکده ادبیات- گروع فلسفه
مقطع تحصیلی: دکتری
سمت استاد در پایان‌نامه: استاد راهنما

چکیده:

فوکو در متن «سوژه و قدرت» بیست سال کار خود را به سه بخش تقسم می‌کند: «یک) بررسی شیوه‌های متفاوتی از تحقیق که در پی رسیدن به جایگاه علمند. دو) مطالعۀ ابژه‌کردن سوژه در آنچه می‌توان «کردارهای تقسیم‌کننده» نامید. سه) بررسی شیوه‌هایی که انسان خودش را به سوژه تبدیل می‌کند». او از طرفی در «حقیقت، قدرت و خود» مسائل مورد مطالعه‌اش را به سه وجه تقسیم می‌کند و سوالش این است که: «ما از رهگذر دانش علمی، چه مناسباتی را با حقیقت برقرار می‌کنیم، ما چه مناسباتی داریم با این «بازی‌های حقیقت» که در تمدن بسیار مهمند و در آن‌ها هم سوژه‌ایم، هم ابژه؟ ما از طریق این استراتژی‌ها و مناسبات عجیب قدرت، چه مناسباتی با دیگران داریم؟ میان حقیقت، قدرت و خود چه مناسباتی وجود دارد؟» و بعد از این است که سوالی بنیادین را طرح می‌کند تا موضوع کلیت تحقیقاتش را روشن کند: «چه چیزی کلاسیک‌تر از این پرسش‌ها می‌تواند وجود داشته باشد و چه چیزی نظام‌مند‌تر از این گذار از پرسش اول به پرسش دوم و به پرسش سوم برای بازگشت به پرسش اول می‌تواند وجود داشته باشد؟» این یعنی فوکو سومین پرسش کلاسیکش را هم‌ارز با سومین مرحله از مطالعاتش می‌داند. بر‌این‌اساس است که «بررسی مفهوم قدرت در ارتباط با نسبت سوژه و حقیقت در اندیشه میشل فوکو»، صورت‌بندی کلی ماشین مفهومی او و مفصل‌بندی جزئی چگونگی ایجاد این صورت‌بندی را تبیین می‌کند چراکه فرآیند شکل‌گیری و قرارگیری هر مفهومی در شبکه فکر فوکو در ارتباط با سه حد «قدرت»، «حقیقت» و «سوژه» ایجاد می‌شود؛ بر‌این‌مبناست که 1. «نقد دیدگاه‌های کلیشه‌ای در باب قدرت» و سپس «ارائه دستورالعمل‌های کلیدی روش‌شناختی برای فهم مجدد آن» امکان تبیینِ 2. چیستی و پیوند بین «قدرت حاکمیتی»، «قدرت انضباطی و بهنجارسازی‌های مرتبط با آن»، «سیاست بدن و ظهور نوسوپولتیک» و «زیست‌سیاست» را ممکن می‌کند و بعد از فهم مختصات هر یک از این انواع قدرت 3. چگونگی «هنر حکم‌رانی» و «حکومت‌مندی‌»های مرتبط با آن در نسبت با آن انواع قدرت قابل تبیین خواهد شد؛ ضمن این‌که 4. صورت‌بندی مذکور زمانی تکمیل خواهد شد که ارتباط استراتژیک و مشروط «آزادی» و «مقاومت» در ارتباط با قدرت تحلیل شود. پس از «ترسیمِ مختصاتِ چگونگیِ کارکردِ شبکه قدرت»، با بررسی «پروژه تبارشناسی سوژه مدرن» به‌عنوان صورت‌بندی‌کنندۀ نسبت «حقیقت و سوبژکتیویته» ربط آن با موارد زیر قابل بررسی است: 1. «ظهور و تکلیف به حقیقت»، «حقیقت‌گویی»، «پارسیا»، 2. «قدرت فردیت‌ساز شبانی»، «فرد به‌عنوان محصول قدرت»، «فردیت‌گرایی»، «سوژه‌شدن»، 3. «حکم‌رانی بر دیگران و خود»، «هدایت به‌عنوان برقراری ارتباط با خود از طریق دیگری»، «ارشاد»، «حکومت‌مندی»، 4. «اعتراف به‌عنوان بنیادین‌ترین تکنیک هدایت در نسبت با آزمون وجدان» و «آزمون وجدان به‌عنوان یکی از بنیادین‌ترین کردارهای هدایت» و «افعال حقیقت»، 5. «مراقبت از خود» به‌عنوان یک مفهوم بنیادین برای درک رابطه بین سوژه و حقیقت، 6. «اخلاق»، «هویت» و «فردیت»، 6. «سوژه‌شدن و ابژه‌شدن به‌عنوان دو جریان ایجادگر ساختار سوژه» و «تکنیک‌های خود به‌عنوان ابزار تبارشناسی سوژه مدرن»، 7. پرکتیس‌های گفتمانی و دانش و در نهایت 8. سکسوالیته. اینجاست که ارتباط قدرت، حقیقت و سوژه روشن می‌شود اما این پایان کار نخواهد بود چون می‌بایست سکسوالیته را «به‌عنوان نقطه تقاطع قدرت با نسبت سوژه و حقیقت» بشناسیم تا بدانیم چرا بررسی «نسبت سوبژکتیویته و حقیقت» و اعمال قدرت لزوماً نیاز به بررسی مسئله «سکسوالیته» دارد؟ به این شکل است که این رساله می‌تواند پاسخ‌گوی سوال بنیادین فوکو یعنی «میان حقیقت، قدرت و خود چه مناسباتی وجود دارد؟»، باشد.


فوکو در متن «سوژه و قدرت» بیست سال کار خود را به سه بخش تقسم می‌کند: «یک) بررسی شیوه‌های متفاوتی از تحقیق که در پی رسیدن به جایگاه علمند. دو) مطالعۀ ابژه‌کردن سوژه در آنچه می‌توان «کردارهای تقسیم‌کننده» نامید. سه) بررسی شیوه‌هایی که انسان خودش را به سوژه تبدیل می‌کند». او از طرفی در «حقیقت، قدرت و خود» مسائل مورد مطالعه‌اش را به سه وجه تقسیم می‌کند و سوالش این است که: «ما از رهگذر دانش علمی، چه مناسباتی را با حقیقت برقرار می‌کنیم، ما چه مناسباتی داریم با این «بازی‌های حقیقت» که در تمدن بسیار مهمند و در آن‌ها هم سوژه‌ایم، هم ابژه؟ ما از طریق این استراتژی‌ها و مناسبات عجیب قدرت، چه مناسباتی با دیگران داریم؟ میان حقیقت، قدرت و خود چه مناسباتی وجود دارد؟» و بعد از این است که سوالی بنیادین را طرح می‌کند تا موضوع کلیت تحقیقاتش را روشن کند: «چه چیزی کلاسیک‌تر از این پرسش‌ها می‌تواند وجود داشته باشد و چه چیزی نظام‌مند‌تر از این گذار از پرسش اول به پرسش دوم و به پرسش سوم برای بازگشت به پرسش اول می‌تواند وجود داشته باشد؟» این یعنی فوکو سومین پرسش کلاسیکش را هم‌ارز با سومین مرحله از مطالعاتش می‌داند. بر‌این‌اساس است که «بررسی مفهوم قدرت در ارتباط با نسبت سوژه و حقیقت در اندیشه میشل فوکو»، صورت‌بندی کلی ماشین مفهومی او و مفصل‌بندی جزئی چگونگی ایجاد این صورت‌بندی را تبیین می‌کند چراکه فرآیند شکل‌گیری و قرارگیری هر مفهومی در شبکه فکر فوکو در ارتباط با سه حد «قدرت»، «حقیقت» و «سوژه» ایجاد می‌شود؛ بر‌این‌مبناست که 1. «نقد دیدگاه‌های کلیشه‌ای در باب قدرت» و سپس «ارائه دستورالعمل‌های کلیدی روش‌شناختی برای فهم مجدد آن» امکان تبیینِ 2. چیستی و پیوند بین «قدرت حاکمیتی»، «قدرت انضباطی و بهنجارسازی‌های مرتبط با آن»، «سیاست بدن و ظهور نوسوپولتیک» و «زیست‌سیاست» را ممکن می‌کند و بعد از فهم مختصات هر یک از این انواع قدرت 3. چگونگی «هنر حکم‌رانی» و «حکومت‌مندی‌»های مرتبط با آن در نسبت با آن انواع قدرت قابل تبیین خواهد شد؛ ضمن این‌که 4. صورت‌بندی مذکور زمانی تکمیل خواهد شد که ارتباط استراتژیک و مشروط «آزادی» و «مقاومت» در ارتباط با قدرت تحلیل شود. پس از «ترسیمِ مختصاتِ چگونگیِ کارکردِ شبکه قدرت»، با بررسی «پروژه تبارشناسی سوژه مدرن» به‌عنوان صورت‌بندی‌کنندۀ نسبت «حقیقت و سوبژکتیویته» ربط آن با موارد زیر قابل بررسی است: 1. «ظهور و تکلیف به حقیقت»، «حقیقت‌گویی»، «پارسیا»، 2. «قدرت فردیت‌ساز شبانی»، «فرد به‌عنوان محصول قدرت»، «فردیت‌گرایی»، «سوژه‌شدن»، 3. «حکم‌رانی بر دیگران و خود»، «هدایت به‌عنوان برقراری ارتباط با خود از طریق دیگری»، «ارشاد»، «حکومت‌مندی»، 4. «اعتراف به‌عنوان بنیادین‌ترین تکنیک هدایت در نسبت با آزمون وجدان» و «آزمون وجدان به‌عنوان یکی از بنیادین‌ترین کردارهای هدایت» و «افعال حقیقت»، 5. «مراقبت از خود» به‌عنوان یک مفهوم بنیادین برای درک رابطه بین سوژه و حقیقت، 6. «اخلاق»، «هویت» و «فردیت»، 6. «سوژه‌شدن و ابژه‌شدن به‌عنوان دو جریان ایجادگر ساختار سوژه» و «تکنیک‌های خود به‌عنوان ابزار تبارشناسی سوژه مدرن»، 7. پرکتیس‌های گفتمانی و دانش و در نهایت 8. سکسوالیته. اینجاست که ارتباط قدرت، حقیقت و سوژه روشن می‌شود اما این پایان کار نخواهد بود چون می‌بایست سکسوالیته را «به‌عنوان نقطه تقاطع قدرت با نسبت سوژه و حقیقت» بشناسیم تا بدانیم چرا بررسی «نسبت سوبژکتیویته و حقیقت» و اعمال قدرت لزوماً نیاز به بررسی مسئله «سکسوالیته» دارد؟ به این شکل است که این رساله می‌تواند پاسخ‌گوی سوال بنیادین فوکو یعنی «میان حقیقت، قدرت و خود چه مناسباتی وجود دارد؟»، باشد.


کلید واژه ها: فوکو قدرت سوژه