افول سوبژکتیویسم و ظهور سوبژکتیویسم

نام نویسنده (دانشجو):
محل دفاع: دانشکده ادبیات- گروه فلسفه
مقطع تحصیلی: دکتری
سمت استاد در پایان‌نامه: استاد راهنما

چکیده:

در این رساله کوشیده­ایم تا نشان دهیم سوبژکتویسم، از درون اخلاق سر برآورده؛ غایتش نجات آدمی از تقدیر خدایان و رساندنش به خودبنیادی است. سوبژکتویسم به مثابه جنگ علیه خدایان، توسط سقراط از طریق بیرون راندن دیونوسیوس و غلبه­ آپولون آغاز می­شود. افلاطون با معادله­ سقراطی فضیلت مساوی معرفت است و اعلان اینکه شناسایی تنها به باشنده تعلق می­گیرد، سوبژکتویسم را تکامل می­بخشد؛ اما ناگزیر از تکیه به خدایی واحد و متعالی می­شود. با تعالی خدا از وجود در نوافلاطونیان، سوبژکتویسم به اوج می­رسد؛ اما به دلیل بیگانگی با بدن، ناگزیر از تجسد خدای­اش می­گردد، تا بدن را تحت شناخت نجات دهد. وحدت خدا، سوژه و تن ممکن نبود مگر بر صلیب! پس خدا به آسمان بازگشت، بقای سوژه تحت ایمان به خدا تضمین شد و تن نفی گشت. با دکارت جای خدا و سوژه عوض می­شود؛ عنصر عقلانی تن تحت عنوان امتداد نجات می­یابد، اما سوژه­ی دکارتی میان اسارت در خود، یا ضرورت در طبیعت معلق می­گردد؛ کانت طبیعت را تحت قوانین فاهمه درآورده و با تقویم سوژه از درون اختیارش به سوژه نجات بخشیده و با طرح غایت­مندی در جهان، آزادی سوژه در طبیعت مکانیکی را ممکن می­کند. هر چند در کانت سوبژکتویسم به اوج خود می­رسد اما تن، به منزله­ امر سرکوب شده تحت عنوان نومن از همان آغاز مفقود می­شود و فلسفه­ نیچه به عنوان صدای این تن سرکوب شده با تحویل بردن نقد اول و دوم به نقد سوم، سوبژکتویسم مبتنی بر نفی تن را به پرسپکتویسم مبتنی بر تن تبدیل می­کند.


در این مقاله کوشیده­ایم تا نشان دهیم سوبژکتویسم، از درون اخلاق سر برآورده؛ غایتش نجات آدمی از تقدیر خدایان و رساندنش به خودبنیادی است. سوبژکتویسم به مثابه جنگ علیه خدایان، توسط سقراط از طریق بیرون راندن دیونوسیوس و غلبه­ آپولون آغاز می­شود. افلاطون با معادله­ سقراطی فضیلت مساوی معرفت است و اعلان اینکه شناسایی تنها به باشنده تعلق می­گیرد، سوبژکتویسم را تکامل می­بخشد؛ اما ناگزیر از تکیه به خدایی واحد و متعالی می­شود. با تعالی خدا از وجود در نوافلاطونیان، سوبژکتویسم به اوج می­رسد؛ اما به دلیل بیگانگی با بدن، ناگزیر از تجسد خدای­اش می­گردد، تا بدن را تحت شناخت نجات دهد. وحدت خدا، سوژه و تن ممکن نبود مگر بر صلیب! پس خدا به آسمان بازگشت، بقای سوژه تحت ایمان به خدا تضمین شد و تن نفی گشت. با دکارت جای خدا و سوژه عوض می­شود؛ عنصر عقلانی تن تحت عنوان امتداد نجات می­یابد، اما سوژه­ی دکارتی میان اسارت در خود، یا ضرورت در طبیعت معلق می­گردد؛ کانت طبیعت را تحت قوانین فاهمه درآورده و با تقویم سوژه از درون اختیارش به سوژه نجات بخشیده و با طرح غایت­مندی در جهان، آزادی سوژه در طبیعت مکانیکی را ممکن می­کند. هر چند در کانت سوبژکتویسم به اوج خود می­رسد اما تن، به منزله­ امر سرکوب شده تحت عنوان نومن از همان آغاز مفقود می­شود و فلسفه­ نیچه به عنوان صدای این تن سرکوب شده با تحویل بردن نقد اول و دوم به نقد سوم، سوبژکتویسم مبتنی بر نفی تن را به پرسپکتویسم مبتنی بر تن تبدیل می­کند.


کلید واژه ها: نیچه هگل کانت سوبژکتیویسم پرسپکتیویسم