عرفان و جامعه‌گرائی یا جامعه‌گریزی

نویسندگانعباس عباس‌زاده
همایشکنگره ملی بزرگداشت فقیه متأله حضرت آیت الله حاج سیدعلی آقا قاضی
تاریخ برگزاری همایش۱۳۹۱-۰۸-۱۶
محل برگزاری همایشتبریز
ارائه به نام دانشگاهدانشگاه تبریز
نوع ارائهسخنرانی
سطح همایشملی

چکیده مقاله

برخی خیال می‌کنند هیچ نسبتی بین عرفان و اجتماع نیست؛ به طوری که اگر بخواهی عارف باشی، باید دست از فعالیت‌های مختلف سیاسی، اجتماعی بکشی و اگر بخواهی در صحنه اجتماع دست به فعالیت بزنی، باید با کشف و شهود عرفانی خدا حافظی کنی؛ در حالی که اصلا چنین نیست و بین عرفان و اجتماع، پیوند ناگسستنی وجود دارد. و اگر در طول تاریخ شاهد تباین این دو مفهوم بوده‌ایم، از عوارضاتی بوده که شرایط افراد و یا جامعه، آن را تحمیل کرده است و الا اگر فرد، ظرفیت‌ها و شایستگی‌های لازم را داشته باشد و بستر مناسب در جامعه فراهم آید، اتفاقا کسی جز عارف نباید به مسند حکومت تکیه زند؛ چرا که نوع نگاه عارف به خدا و مخلوقات وی و از جمله جهان و انسان، جوری است که می‌تواند برای زندگی مطلوب انسان، مدینه فاضله بسازد و دیگران چنین توانائی را ندارند و نخواهند داشت. این امر علاوه بر سیاست، در اخلاق نیز جاری است و اخلاق عرفانی نیز یک اخلاق فردی و فارغ و بی اعتنا به زندگی اجتماعی نیست. در طول تاریخ وقتی از هدایت و رهبری انبیاء و ائمه(ع) فاصله گرفته شده، انسان‌ها دچار افراط و تفریط گشته‌اند و هر افراطی به دنبال خود، تفریط و هر تفریطی، پس از مدتی به دنبال خود افراطی آورده است و در این میان، خط اعتدال، گم شده است، لذا گاهی به نام عرفان، عزلت گزینی شده و زمانی به نام لزوم دخالت در سیاست، سیاست زدگی رخ داده است و هکذا...؛ در حالی که سیره و روش انبیا و اولیا، جمع همزمان آن دو بوده است. این پژوهش در صدد است رابطه عرفان را با مفاهیمی چون رهبانیت، اجتماع، سیاست، شهادت، و تفکری جهانی و جاودانه داشتن و ... را بیان کرده و سپس برای لزوم حضور عارف مسلمان در صحنه اجتماع، دلائل و شواهدی اقامه نماید. 

لینک ثابت مقاله